ماهان نفس مامان و باباماهان نفس مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

ماهان همه ی زندگی مامان الهام و بابا محمدرضا

همه امید من و بابا

می نویسم از تو از تو ای شادترین ای تازه ترین ....نغمه عشق تو که سبزترین منظره ای تو که سرشارترین عاطفه را .نزد تو پیدا کردم وتو که سنگ صبورم بودی در تمام لحظاتی که خدا ....شاهد غصه و اندوهم بـــود !بـــه تو می اندیشم !بـــه تو می بالم و از تو می گیرم هر چه انگیزه درونم دارم من شباهنگام آن دم که تو را نزد خود می بینم بهترین آرامش برترین خواهش و احساس نیاز ....در دلم می جوشد !روزها می گذرد .عشق ما رو به خدایی شدن است رو به برتر شدن از هر حسی ...
27 مرداد 1391

دوستت دارم ماهانم

مي خواهم باشم! براي چشمانت! كه ستاره شبهاي تاريك من است! براي شنيدن خنده هايت ، براي تصور آينده هاي هنوز نيامده! آينده هايي كه هرگز نخواهند آمد و فقط در تصور ما شيرين است! چه فرق مي كند؟ چه واقعي چه تصور! خنده هاي توست كه دلهره هاي هميشه ام را مي ربايد! مي ربايد و از همه حس ها آنچه به من برمي گرداني شادي و آرامش است…بخند! به خاطر كودكاني كه امشب در هر جايي از دنيا متولد شده اند. تو كه مي خندي ، زمين آبستن كودكاني از جنس لبخند مي شود! كودك كه باشي به خاطر كودكان كه بخندي به كودك بودنهاشان كه مي خندي زيبا مي شوي . بعد بشين در گوشه اي خلوت از تنهايي هايت شعرهايم را بخوان و باورم...
27 مرداد 1391
1